جاده جوانی لغرنده است زنجیر ایمان را ببندیم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



شما این وبلاگ را چه ارزیابی میکنید؟

Alternative content


کد هدایت به بالا





.

پرده خوش امد گويي

فال حافظ

فال حافظ





پخش زنده حرم

شناسنامه امام دهم هادی النقی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : دو شنبه 16 آذر 1394

شناسنامه امام هادی{ع}

• نام: علی


• لقب معروف: هادی، نقی


• کنیه: ابوالحسن سوم


• پدر و مادر: حضرت جواد(ع) و سمانه


• وقت و محل تولد: 15 ذیحجه سال 212 هجری در روستای صریّاٍ، نزدیک مدینه


• وقت و محل شهادت: سوم رجب سال 254 در سن 41 سالگی در شهر سامرّا بر اثر زهری که

با دسیسه معتزّ  (سیزدهمین خلیفه عباسی) توسط معتمد عباسی به آن حضرت خوراندند به

شهادت رسید.


• مرقد شریف: شهر سامرّا واقع در عراق


• دوران زندگی: در دو سه:

1- حدود هشت سال قبل از امامت (از ذیحجه سال 212 تا 220 ه ق)
 2- دوران امامت ، در زمان خلفای قبل از متوکل ، دوازده سال (از سال 220 تا 232 ه ق)
3- دوران امامت در سخت‌ترین شرایط ، در زمان خلافت پانزده ساله دیکتاتوری متوکل (دهمین

خلیفه عباسی) و سپس خلفای بعدی که عبارت بودند از : منتصر ، المستعین و المعتزّ . آن

حضرت حدود 33 سال امامت کرد.


|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
داستانی کوتاه وخواندنی درباره ی امام هادی النقی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : جمعه 13 آذر 1394

شخصى بود به نام زید بن موسى كه به طور مرتّب ادّعاى خلافت داشت و نزد عمر بن فرج - والى خلیفه

عبّاسى - اظهار مى داشت كه ابوالحسن ، هادى علیه السلام

جوانى بى تجربه است ، من عموى پدر او هستم و این مقام شایسته من است .


چرا این قدر او را تعظیم و احترام مى كنید و او را بالاى مجلس مى نشانید؟!


عمر بن فرج در یكى از روزها موضوع را براى حضرت هادى صلوات اللّه علیه مطرح كرد.


امام علیه السلام فرمود: یك روز این كار را انجام بده ، او را بالاى مجلس بنشان و جاى مرا همان پائین

مجلس قرار بده ؛ و سعى كن كه همین فردا چنین برنامه اى اجراء

شود.


چون فرداى آن روز شد، والى ، حضرت را بالاى مجلس قرار داد و موقعى كه حضرت در جاى خود نشست ،

هنگامى كه زید بن موسى وارد شد، سلام كرد و جلوى امام

هادى علیه السلام با حالت تواضع و خشوع نشست .


و فرداى آن روز كه پنج شنبه بود، اوّل زید بن موسى وارد مجلس شد و او را در بالاى مجلس جاى دادند و 

سپس امام هادى علیه السلام وارد شد.


ن كه حضرت وارد مجلس گردید و زید، چشمش به آن حضرت افتاد، بى اختیار از جاى خود حركت كرد و

ایستاد و بعد از آن ، كنار رفت و امام علیه السلام را در صدر

مجلس ، بر جاى خود نشانید، و خود در كمال فروتنى و تواضع در مقابل عظمت آن حضرت علیه السلام ،

روى زمین نشست .

 


|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
شهادت امام هادی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : جمعه 13 آذر 1394

نحوه ی شهادت امام هادی النقی{ع}

امام علی النقی (هادی) ـ علیه السّلام ـ امام دهم شیعیان جهان است که در نیمه ذی حجه سال ۲۱۲ هـ. ق در شهر صریا‌ (حومه مدینه) به دنیا آمد. پدرش امام جواد ـ علیه السّلام ـ و مادرش سمانه است.
حضرت امام هادی ـ علیه السّلام ـ در ۸ سالگی، پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت گردید و پس از ۳۳ سال امامت، در سن ۴۱ سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسیدند.
امامت امام هادی ـ علیه السّلام ـ همزمان با خلافت ۶ خلیفه عباسی بود. مقارن بود با ۷ سال باقیمانده از خلافت معتصم برادر مأمون، واثق پسر معتصم به مدت ۵ سال، متوکل برادر واثق ۱۶ سال، منتصر پسر متوکل به مدت ۶ ماه، مستعین پسر عموی منتصر ۴ سال و معتز پسر دیگر متوکل که سه سال خلافت کرد. امام هادی پس از گذشت یکسال از خلافت معتز در سامرا مسموم شده و به شهادت رسید و جسم پاک حضرت، در سامرا در خانه مسکونی حضرت مدفون گردید.
نکته مهم در شهادت امام هادی ـ علیه السّلام ـ این است که حضرت در سامراء به سبب کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفینحتی نزدیکترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند.و به همین دلیل است که منابع اشاره دقیقی به نحوه شهادت امام ندارد. منابع فقط شهادت حضرت در زمان معتز را ذکر کردند بدون ذکر زمان دستور خلیفه به مسموم کردن و اینکه چه کسانی مأمور این جنایت شدند و چه زمانی این عمل پلید از آنان سر زد. حتی در روز شهادت حضرت هم اتفاق نظر نیست.
امام هادی ـ علیه السّلام ـ در طول دوران امامت خود از سرکشان و حاکمان فاسد بنی عباس رنجها و محنت‎های زیادی کشید. در این میان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی سبقت را از دیگران ربود.
متوکل وجود امام هادی ـ علیه السّلام ـ را خطر بزرگی برای حکومت خویش احساس می‎کرد، از این رو، تصمیم گرفت تا با دو روش همزمان در یک اقدام، از بحرانی تر شدن اوضاع جلوگیری کند. یکی حمله به یاران امام و نابود کردن آثار شیعیان به گونه­ای که قبر مطهر امام حسین ـ علیه السّلام ـ را نیز تخریب کرد و دوم دور کردن امام از مدینه که پایگاه سازمان تشیع بود.
عبد الله بن محمد فرماندار مدینه از دشمنان اهل بیت بود و از امام نزد متوکل سعایت می‎کرد و پیوسته قصد آزار آن جناب را داشت. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در نامه‎ای به متوکل، سعایت و دروغگویی او را یاد آوری کرد، ولی متوکل که زمینه را برای تبعید امام از مدینه و تحت نظر گرفتن مناسب می‎دید در نامه‎ای ظاهرا محترمانه از حضرت خواست به سامرا بیاید.
نامه متوکل رسید و حضرت آماده رفتن به سامرا شد، وقتی آن حضرت به سامرا رسید، متوکل‌ ( با آن همه وعده و احترام که در نامه‎اش بود) یک روز خود را پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرایی که به کاروانسرای گداها معروف بود فرود آورد.
سپس متوکل دستور داد‌ حضرت را کاملا تحت نظر گیرند و خانه‎شان را محاصره کرده و مانع دیدار شیعیان با ایشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت کرد و حتی ایشان را در تنگنا و محاصره اقتصادی قرار داد و رساندن حقوق شرعیه و هدایا را از داخل و خارج بر حضرت ممنوع کرد و متخلفان را عقوبتی سخت نمود.
این وضعیت جز در حکومت شش ماهه منتصر تا زمان شهادت امام ادامه داشت و در زمان معتز شدت گرفت.
یکی دیگر از سختگیریهای متوکل در آزار امام هادی ـ علیه السّلام ـ این بود که گاه و بی گاه به مأموران خود دستور می‎داد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و آنجا را بازرسی کنند به امید آنکه سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه حکومت بدست آورند. لکن در این حمله‎های شبانه جز کتابهای علمی و ادعیه چیزی یافت نمی­شد.
گاهی متوکل فرمان می‎داد حضرت را در هر حالتی که هست به دربار آورند. در یکی از این احضارها امام در حالی بر متوکل وارد شد که او مست و لا یعقل در کنار جامها و سبوهای شراب و در میان گروههای خنیاگر و رقاصه افتاده بود.امام بی توجه به موقعیت خطیر و خطرات احتمالی به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصیحت گویی و یاد‌آوری قیامت پرداخت و فسق و فجور و می خوارگی و بدکارگی او را محکوم ساخت. موکل بر آشفت و دستور داد ایشان را در زندان محبوس سازند.حضرت روانه زندان شد و شخصی از حضرت شنید که می‎فرمودند: انا اکرم علی الله من ناقه صالح و سپس این آیه را خواندند‌«تمتعوا فی دارکم ثلاثه ایام ذلک وعد غیر مکذوب»
بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید.
منتصر گر چه بر امام سخت نگرفت ولی این آرامش نسبی امام و شیعیان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راهکار اساسی خلافت در مقابل شیعیان بود. امام هادی ـ علیه السّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفی و عدم همکاری حضرت هراس داشتند و رنج می‎بردند تا اینکه تنها راه خویش را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و بدین ترتیب امام هادی ـ علیه السّلام ـ نیز مانند امامان پیشین به مرگ طبیعی از دنیا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم گردید.
منابع معتبر و مورخان شیعه شهادت حضرت را در‌ ماه رجب سال ۲۵۴ ه.ق می‎دانند. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی شهادت حضرت را در روز دوشنبه سوم رجب سال ۲۵۴ ه.ق می‎داندگر چه برخی منابع شهادت حضرت را در ماه جمادی الثانی یا ۲۷ رجب نیز ذکر کرده‎اند.


|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
القاب وکنیه امام هادی النقی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : پنج شنبه 12 آذر 1394

کنیه امام هادی(ع)

نام امام دهم «علی» است. کلمه علی بر ارتفاع شأن و علوّ مقام آن حضرت صراحت دارد، زیرا لفظ علی

فعیل به معنای فاعل، یعنی کلمهعلی به معنای عالی می باشد. کلمه علی از ماده علوّ گرفته شده که بر

علوّ مقام صوری و معنوی انسان دلالت می کند.

امام ابوالحسن علی النقی هادی(ع) مقلّب به امام هادی، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال

212هجری در اطراف مدینه در محلی به نام صری یا حری(4) متولد گشت. پدر بزرگوارش پیشوای نهم

شیعیان امام جواد(ع) آیت خداوند در زمین و مادرشان بانوی گرامی حضرت سمانه مغربیه که به سیده ام

الفضل شهرت دارد است که زنی با فضیلت، شب زنده دار و با تقوا بود.

آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی

عباس آنها را از سال 233 به محله ای از سامرا به نام عسکر (لشکر و سپاه) برده و تا آخر عمر پربرکتشان در

آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند.

کنیه آن حضرت ابوالحسن ثالث است، ابوالحسن ماضی نیز گفته شده است.

همان گونه که بیان شد، کنیه گذاری بر افراد از جمله رسمهای عرب بوده و نوعی احترام بشمار می رفته

است تا جایی که مردمان آن روز با کنیه به تفاخر می پرداختند.

اکنیّه حین انادیه لاکرمه

ولاالقبه و السوأة اللقب

هنگامی که او را می خوانم با کنیه او را صدا می زنم و به او لقب نمی دهم، زیرا لقب دادن، سبک شمردن است.

ائمه(ع) این نکته را به خوبی رعایت می کردند و حتی به اطفال خود کنیه گذاشته و آنان را با کنیه صدا می

زدند، زیرا احترام نهادن در رشد روانی و بلوغ اجتماعی فرزند اثری مهم و ژرف دارد، چنان که امیرمؤمنان در

شعری که به این مضمون روایت شده می فرماید:

نحن الکرام و طفلنا المهد یکنی

انّا اذا قعد اللئام علی بساط العزّ قمنا

ما بزرگمنش هستیم و به فرزندانمان از زمانی که در گهواره هستند کنیه می دهیم. راه ما از راه افراد پست

و بی ریشه جداست و اگر آنان از راهی بروند، ما از آن رو بر می گردانیم و بر یک سفره نمی نشینیم.

امام جواد(ع) به تأسّی از امامان سلف فرزند خود را ابوالحسن خواند و در این کنیه او را به امام موسی بن

جعفر و امام رضا(ع) همانند ساخت.

محدّثین و روات جهت تشخیص و تفکیک، صفتی به ابوالحسن افزوده امام موسی بن جعفر(ع) را ابوالحسن

الاول، امام رضا(ع) را ابوالحسن الثانی و امام هادی(ع) را ابوالحسن الثالث می خوانند.

القاب امام هادی(ع)

القاب شایسته امام، گوشه هایی از صفات و گرایش های والای ایشان را به خوبی تصویر می کنند و ما

برخی را نقل می کنیم:

«الناصح»: این لقب از آن رو به ایشان داده شد که بیش از همه مردم، امت جدش را راهنمایی می کرد و

مصالح آنان را گوشزد می نمود.

«المتوکل»: حضرت از این لقب نفرت داشت و به یاران خود فرموده بود وی را بدین لقب نخوانند. آن

حضرت، از آن رو این لقب را ناخوش داشت که لقب جعفر متوکّل، خلیفه عباسی، نیز بود که از سرسخت

ترین دشمنان اهل بیت(ع) به شمار می رفت.

«التقی»: زیرا حضرت تقوای الهی را پیشه ساخته و خدا را همیشه مرکز توجه خود قرار داده بود. طاغوت

زمان، متوکل عباسی تمام تلاش جهنمی خود را به کار گرفته بود تا امام را به محافل لهو و لعب، و فسق و

فجور بکشاند، ولی در کار خود سخت شکست خورد و اطرافیان خود را از این مطلب با خبر ساخت و از

ناتوانی خود پرده برداشت.

«المرتضی»: که مشهورترین لقب ایشان است.

«الفقیه»: ایشان فقیه ترین فرد عصر و زمان خویش بودند و عالی ترین مرجع علما و فقها به شمار می رفتند.

«العالم»: حضرت، داناترین شخص زمان خود در مسائل و امور دینی، بلکه در تمام معارف و علوم بشری بودند.

«الامین»: ایشان در تمام امور دینی و دنیوی امین بودند.

«الطیب»: هیچ کس در زمان حضرت از ایشان پاکیزه تر و آراسته تر نبود.

«العسکری»: محل اقامت ایشان در سامرا «عسکر» نام داشت، از این رو به آن حضرت لقب عسکری داده شد.

شیخ صدوق (ره) در علل الشرایع و معانی الاخبار می گوید: از استادان خو رضی اللّه عنهم، شنیدم که می

گفتند: محلّه ای که حضرت امام علی النقی و حسن بن علی علیهما السلام در آن در سرّ من رای ساکن

بودند، عسکر نامیده می شد، از این رو به هر یک از این دو امام بزرگوار عسکری گفته می شود.

«الموضح»: روشن کننده احکام کتاب و سنت.

«الرشید»: حضرت از همه بهتر راه رشد و هدایت را یافته و بر صراط مستقیم بودند.

«الشهید»: زیرا ایشان توفیق شهادت را یافتند و به دست دشمنان خدا شهید گشتند.

«الوفی»: ایشان با وفاترین مردم بودند و وفا از ویژگی های ایشان بشمار می رفت.

«الخالص»: زیرا ایشان از هر عیب و زشتی پاک و منزّه بودند.

«ابن الرضا»:امام هادی و امام عسکری(ع) مانند امام جواد(ع) به احترام جدّ بزرگوارشان، امام رضا(ع)،به ابن

الرضا مشهور بودند. علامه طبرسی در ابن باره نقل کرده است: امام هادی(ع) و فرزند گرامی اش امام

عسکری(ع) و جدّ بزرگوار وی(امام عسکری) یعنی امام جواد(ع) هر کدام در عصر خود، به لقب ابن الرض

معروف بوده اند.

مشهورترین القاب امام دهم(ع)، هادی و تقی است، به راستی آن حضرت مجسمه تقوا و هادی و هدایتگر

جامعه اسلامی بود. و این سنّت فرزندان فاطمی و علوی است، پیوسته نورافشاندن و هدایت کردن و

سپس مشعل هدایت را به هادی دیگر سپردن. و شیعه همیشه وامدار تعالیم و هدایتهای هادیان امّت

است.

 


|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
دلونوشته ی امام هادی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : پنج شنبه 12 آذر 1394

نقی نامی که فخر آسمان است
 
تلفظ کردنش خط دهان است
 
ز القاب امام هادی ماست
 
امامی که عزیز شیعیان است
 
امام ماه روی باوقاری
 
که جد حضرت صاحب زمان است
 
زلال چشمه های او پاک تر از
 
همان نهری که در جنت روان است
 
نقی چون مظهر پاکی ست نامش
 
برای قرن آسوده گران است
 
به نام مادر آیینه سوگند
 
همان که صبح چشمش جاودان است
 
نخواهد از نفس افتاد این عشق
 
که از هادی به قلب عاشقان است
 
به کوری دو چشم آن حقیری
 
که از فرط حقارت بد دهان است
 
به هر دیوار این دنیا نوشتیم
 
نقی زیباترین نام جهان است

|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
عکس همراه با متن های کوتاه از امام هادی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : سه شنبه 10 آذر 1394

 

 

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
شعر زیبا درباره ی امام هادی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : سه شنبه 10 آذر 1394

 

رنگ و بوی درد دارد کوچه های سامرا


گریه باید کرد هر شب پا به پای سامرا


هر شب از فرط عطش ای هادی گم گشته گان!


می پرد مرغ دل ما تا هوای سامرا


گرچه دورست از ضریح سبز تو دستان ما


قلب ما آن جاست آن جا لا به لای سامرا


نسبتی دارد مگر با کربلا احوال تو


کاین چنین پیچیده هر جا نینوای سامرا


بوی حیدر داشت مولا رنج بی پایان تو


ریشه دارد در غریبی ماجرای سامرا


باز کن دست تسلّی را علی مرتضی


"کوفه کوفه" زخم دارد شانه های سامرا

 
 

|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
خلاصه ای از زندگی امام هادی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : دو شنبه 9 آذر 1394

«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - عليه السلام - پيشواى دهم شيعيان، در نيمه ذيحجه سال 212 هجرى در اطراف مدينه در محلى به نام «صريا» به

دنيا آمد(1). پدرش پيشواى نهم، امام جواد - عليه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است كه كنيزى با فضيلت و تقوا بود (2).

مشهورترين القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نيز مى‏گويند (3).

امام هادى - عليه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گراميش برمسند امامت نشست و در اين هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن

بزرگوار 33 سال و عمر شريفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسيد.

خلفاى معاصر حضرت

امام هادى در مدت امامت خود با چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود كه به ترتيب زمان عبارتند از:

1 - معتصم، برادر ماءمون (217 - 227).

2 - واثق، پسر معتصم (227 - 232).

3 - متوكل، برادر واثق (232 - 248).

4 - منتصر، پسر متوكل (6 ماه).

5 - مستعين، پسر عموى منتصر (248 - 252).

6 - معتزّ، پسر ديگر متوكل (252 - 255).

فعاليتهاى مخفى امام

آنگونه كه جدول مدت حكومت خلفاى عباسى نشان میدهد، از ميان آنان متوكل از همه بيشتر با امام هادى معاصر بوده است؛ ازينرو موضعگيرى او را در برابر امام ذيلاً توضيح میدهيم:

متوكل نسبت به بنى هاشم بد رفتارى و خشونت بسيار روا میداشت. او به آنان بدگمان بود و همواره آنان را متهم مینمود. وزير او «عبدالله بن يحيى بن خاقان» نيز پيوسته از بنى هاشم نزد متوكل سعايت می‏نمود و او را تشويق به بد رفتارى با آنان میكرد. متوكل در خشونت واجحاف به خاندان علوى گوى سبقت را از تمامى خلفاى بنى عباس ربوده بود.

متوكل نسبت به على - عليه السلام - و خاندانش كينه و عداوت عجيبى داشت و اگر آگاه میشد كه كسى به آن حضرت علاقه‏ مند است، مال او را مصادره میكرد و خود او را به هلاكت می‏رساند.

بر اساس همين ملاحظات بود كه حضرت هادى - عليه السلام -، بويژه در زمان متوكل، فعاليتهاى خود را به صورت سرّى انجام میداد و در مناسبات خويش با شيعيان نهايت درجه پنهانكارى را رعايت می‏كرد. مؤيد اين معنا حادثه ‏اى است كه آن را مورخان چنين نقل كرده ‏اند:

«محمد بن شرف» می‏گويد: همراه امام هادى - عليه السلام - در مدينه راه میرفتم. امام فرمود: آيا تو پسر شرف نيستى؟ عرض كردم: آرى. آنگاه خواستم از حضرت پرسشى كنم، امام بر من پيشى گرفت و فرمود: «ما در حال گذر از شاهراهيم و اين محل، براى طرح سؤال مناسب نيست»!.

اين حادثه شدت خفقان حاكم را نشان میدهد و ميزان پنهانكارى اجبارى امام را بخوبى روشن میسازد.

امام هادى - عليه السلام - در بر قرارى ارتباط با شيعيان كه در شهرها و مناطق گوناگون و دور و نزديك سكونت داشتند، ناگزير همين روش را رعايت میكرد و وجوه و هدايا و نذور ارسالى از طرف آنان را با نهايت پنهانكارى دريافت می‏كرد. يك نمونه از اين قبيل برخورد، در كتب تاريخ و رجال چنين آمده است:

«محمد بن داود قمى» و «محمد طلحى» نقل می‏كنند: اموالى از «قم» و اطراف آن كه شامل «خمس» و نذور و هدايا و جواهرات بود، براى امام ابوالحسن هادى حمل میكرديم. در راه، پيك اما در رسيد و به ما خبر داد كه باز گرديم، زيرا موقعيت براى تحويل اين اموال مناسب نيست. ما باز گشتيم و آنچه نزدمان بود، همچنان نگه داشتيم تا آنكه پس از مدتى امام دستور داد اموال را بر شترانى كه فرستاده بود بار كنيم و آنها را بدون ساربان به سوى او روانه كنيم. ما اموال را به همين كيفيت حمل كرديم و فرستاديم. بعد از مدتى كه به حضور امام رسيديم، فرمود: به اموالى كه فرستاده ‏ايد، بنگريد! ديديم در خانه امام، اموال به همان حال محفوظ است.

گرچه روشن نيست كه اين جريان در زمان اقامت امام در مدينه اتفاق افتاده يا در سامراء (چون در سامراء كنترل و مراقبت، شديدتر بود)، اما در هر حال نمونه بارزى از ارتباطه اى محرمانه و دور از ديد جاسوسان دربارخلافت به شمار میرود.

امام در زندان متوكل 

متوكل كينه عجيبى از امام در دل داشت و همواره در صدد آزار و اذيب آن حضرت بود و با آنكه امام در سامراء در حقيقت همانند يك زندانى به سر میبرد، با اين حال پس از احضار امام از مدينه به سامراء دستور داد مدتى حضرت را زندانى كنند.

«صقر بن ابى دلف» میگويد: هنگامى كه امام هادى - عليه السلام - را به سامراء آوردند، رفتم تا از حال او جويا شوم. «زرّافى» دربان متوكل مرا ديد و دستور داد وارد شوم. وارد شدم. پرسيد: براى چه كار آمده‏اى؟

گفتم: خير است.

گفت: بنشين! نشستم، ولى هراسان شدم و سخت در انديشه فرو رفتم و با خود گفتم: اشتباه كردم (كه به چنين كار خطرناكى اقدام كردم و براى ديدار امام آمدم).

«زرافى» كار مردم را انجام داد و آنها را مرخص كرد و چون خلوت شد، گفت چه كار دارى و براى چه آمده ‏اى؟

گفتم: براى كار خيرى.

گفت: گويا آمده‏ اى حال مولاى خود خبر بگيرى، گفتم: مولاى من كيست؟ مولاى من خليفه است!

گفت: ساكت شو، مولاى تو بر حق است، نترس كه من نيز بر اعتقاد تو هستم و او را امام میدانم.

من خدا را سپاس گفتم. آنگاه گفت: آيا میخواهى او را ببينى؟ گفتم: آرى.

گفت: قدرى بنشين تا پستچتى (نامه رسان) بيرون رود. چون وى بيرون رفت، با اشاره به من، به غلامش گفت: اين را به اتاقى كه آن علوى در آن زندانى است، ببر و نزد او واگذار و برگرد.

چون به خدمت امام رسيدم، حضرت را ديدم روى حصيرى نشسته و در برابرش قبر حفر شده‏ اى قرار دارد، سلام كردم. فرمود: بنشين! نشستم! پرسيد: براى چه آمده‏ اى؟

عرض كردم: آمده‏ ام از حال شما خبرى بگيرم. در اين هنگام بر قبر نظر كردم و گريستم. فرمود: گريان مباش كه در اين گرفتارى آسيبى به من نمی‏رسد.

من خدا را سپاس گفتم. آنگاه از معناى حديثى پرسيدم، امام جواب گفت، و پس از جواب، فرمود: مرا واگذار و بيرون رو كه بر تو ايمن نيستم و بيم آن است كه آزارى به تو برسانند.

اين حادثه از يك سو خشونت و شدت عمل متوكل را در مورد امام هادى میرساند و از سوى ديگر بيانگر ميزان نفوذ امام در ميان درباريان و ماءموران ويژه خليفه است.

متوكل در آخرين روزهاى عمرش به پيشكار خود، «سعيد بن حاجب»، دستور داد امام را به قتل برساند، ولى حضرت فرمود: بيش از دو روز نمیگذرد كه متوكل كشته مىیشود، و همين جور هم شد!.

قتل متوكل و خلافت منتصر

سرانجام متوكل، شبى كه در بزم شراب در كاخ حكومت به مستى فرو رفته بود، با نقشه قبلى فرزندش «منتصر» و با همكارى تركان، همراه وزيرش «فتح بن خاقان» كشته شد (شوال 247) و منتصر به خلافت رسيد.

ماجراى قتل متوكل بدين ترتيب بود كه وى نديمى داشت بنام «عباده مخنّث». عباده در مجلس متوكل متكّايى روى شكم خود زير لباسش مى‏بست و سر خود را كه موهايش ريخته بود، برهنه مى‏كرد و در برابر متوكل به رقص مى‏پرداخت و آوازه خوانان همصدا چنين مى‏خواندند: «اين مرد طاسِ شكم گنده آمده تا خليفه مسلمانان شود» و مقصودشان از اين جمله «على» - عليه السلام - بود. متوكل نيز شراب مى‏خورد و خنده مستانه سر مى‏داد. در يكى از روزها كه عباده طبق معمول به همين كيفيت مسخرگى مى‏كرد، منتصر در مجلس حاضر بود. وى از ديدن اين منظره ناراحت شد و با اشاره، عباده را تهديد كرد.

عباده از ترس ساكت شد. متوكل پرسيد: چه شده؟ عباده برخاست و علت را بيان كرد. در اين هنگام منتصر بپا خاست و گفت: اى امير المؤمنين! آن كسى كه اين شخص اداى او را در می‏آورد و مردم می‏خندند، پسر عموى تو و بزرگ خاندان تو است و مايه افتخار تو محسوب مى‏شود. اگر خود میخواهى گوشت او را بخورى بخور، ولى اجازه نده اين سگ و امثال او از آن بخورند. متوكل با تمسخر، به آوازه خوانان دستور داد كه هم صدا اين شعر را بخوانند:

غار الفتى لابن عمّه راءس الفتى فى حِرِ امّه اين جوان به خاطر پسر عمويش به غيرت در آمد.

سر اين جوان در... مادرش باد!.

به دنبال اين قضيه بود كه منتصر با نقشه قبلى با همكارى تركان پدر را به قتل رساند.

منتصر برخلاف پدر، دوستى با على و خاندان او را آشكار ساخت و به مردم دستور داد به زيارت حسين بن على - عليه السلام - بروند و به علويان كه در زمان پدرش در بيم و وحشت به سر می‏بردند، ايمنى داد.

از اين گذشته، سه اقدام بزرگ را به مورد اجرا گذاشت:

1 - فدك را به علويان پس داد.

2 - موقوفات علويان را به آنان مسترد كرد.

3 - والى مدينه بنام «صالح بن على» را كه با بنى هاشم بدرفتارى میكرد، بر كنار كرد و به جاى او «على بن الحسين» را به اين سمت منصوب كرد و توصيه نمود كه از نيكى و خدمت به بنى هاشم دريغ نورزد.

ولى از آنجا كه دوران خلافت منتصر كوتاه بود، پس از وى باز اختناق و فشار از سر گرفته شد.

شهادت امام

امام هادى - عليه السلام - با آنكه در سامراء تحت كنترل و مراقبت قرار داشت، اما با وجود همه رنجها و محدوديتها هرگز به كمترين سازشى با ستمگران تن نداد. بديهى است كه شخصيت الهى و موقعيت اجتماعى امام و نيز مبارزه منفى و عدم همكارى او با خلفا، براى طاغوتهاى زمان هراس آور و غير قابل تحمل بود، و پيوسته از اين موضوع رنج مى‏بردند. سرانجام تنها راه را خاموش كردن نور خدا پنداشتند و در صدد قتل امام برآمدند و بدين ترتيب امام هادى نيز مانند امامان پيشين با مرگ طبيعى از دنيا نرفت، بلكه در زمان «معتزّ»، مسموم گرديد  و در رجب سال 254 هجرى به شهادت رسيد و در سامراء، در خانه خويش به خاك سپرده شد.


|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
احادیثی آموزنده ی امام هادی النقی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : دو شنبه 9 آذر 1394

قالَ عليه السلام: الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إلَى الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ اءذَمُّ الاْ خْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجيَّةٌ سَيِّئَةٌ.

فرمود: حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى شود. تكبّر و خودخواهى جذب‌كننده دشمنى و عداوت افراد است. عُجب و خودبينى مانع تحصيل علم خواهد بود و در نتيجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد. بخيل بودن بدترين اخلاق است و نيز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.

قالَ عليه السلام: الْهَزْلُ فكاهَةُ السُّفَهاءِ وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ.

فرمود: مسخره كردن و شوخى هاى -بى مورد- از بى خردى است و كار انسان هاى نادان است.

قالَ عليه السلام: الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.

فرمود: دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.

قالَ عليه السلام: النّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاْ مْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْ عْمالِ.

فرمود: مردم در دنيا به وسيله ثروت و تجمّلات شهرت مى يابند ولى در آخرت به وسيله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد.

قالَ عليه السلام: مُخالَطَةُ الاْ شْرارِ تَدُلُّ عَلى شِرارِ مَنْ يُخالِطُهُمْ.

فرمود: همنشين شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستى و شرارت تو خواهد بود.

قالَ عليه السلام: الْغَضَبُ عَلى مَنْ لا تَمْلِكُ عَجْزٌ، وَ عَلى مَنْ تَمْلِكُ لُؤْمٌ.
فرمود: غضب و تندى در مقابل آن كسى كه توان مقابله با او را ندارى، علامت عجز و ناتوانى است ولى در مقابل كسى كه توان مقابله و رو در رویى او را دارى علامت پستى و رذالت است.


|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
عکس های ازحرم مطهرامام هادی{ع}
نویسنده : سمرا قلی زاده
تاریخ : دو شنبه 9 آذر 1394

 

 


|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان امام هادی {ع} و آدرس samragholizadeh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 11
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 3
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 6
:: بازدید ماه : 53
:: بازدید سال : 255
:: بازدید کلی : 10480

RSS

Powered By
loxblog.Com